Saath Nibhana Saathiya 30 آگوست 2016 قسمت کامل به روز رسانی نوشته شده: پزشکان قصد دارند گوپی را بکشند و او آنها را می شنود.

پرمیلا نقشه مانسی برای کشتن گوپی را می شنود و آن را به کریشنا می گوید.

Saath Nibhana Saathiya, Saath Nibhana Saathiya 30 آگوست 2016, Saath Nibhana Saathiya 30 آگوست 2016 قسمت, Saath Nibhana Saathiya, Gopi, Kokila, ahem, Saath Nibhana Saathiya, آخرین به روز رسانی های Saath Nibhana Saathiya, Saath Nibhana Saathiya, Saath Nibhana Saathiya, Saath Nibhana Saathiya,گوپی می شنود که دکتر در مورد اینکه چطور امشب او را خواهند کشت.

کوکیلا پس از اینکه جگی کمک به آنها را انکار می کند، شوکه می نشیند. اورمیلا، سونا و ساهیر سعی می کنند او را متقاعد کنند که به هر طریقی به آنها کمک کند. کوکیلا می ایستد و می پرسد که آیا پول می خواهی اما او می گوید که از هر راهی که بخواهد می تواند درآمد کسب کند. او می پرسد که آیا می تواند اشک را در چشمان آنها ببیند یا نه؟ او به آنها می گوید که فقط اگر بخواهد برای چیزی کار می کند و هیچ کس نمی تواند او را مجبور به انجام این کار کند. کوکیلا سپس او را با خود می برد تا به او بگوید که چرا همه آنها اینقدر نگران و مضطرب هستند که از او کمک بگیرند. دارم به میرا می گوید که یک حساب ثابت برای نایا نیز باز خواهد کرد. او به او می گوید که از اینکه ویدیا و میرا نایا را بخشیده اند بسیار راحت است. میرا شروع به گریه می کند و می گوید که ویدیا هنوز او را نبخشیده است. کوکیلا جگی را به پناهگاهی می آورد که گوپی در آن پذیرفته شده است. جگی گوپی را می بیند و به یاد می آورد که چگونه او را ملاقات کرده است.

کوکیلا جگی را به پناهگاهی می آورد که گوپی در آن پذیرفته شده است. جگی گوپی را می بیند و به یاد می آورد که چند روز پیش چگونه با او آشنا شد. گوپی مجبور می شود در حالی که تمام مدت شورش می کند داروها را مصرف کند. کوکیلا از او التماس می‌کند که دخترش را از جایی نجات دهد، زیرا او بیمار روانی نیست، اما مجبور می‌شود به آن تبدیل شود. جگی همه اینها را می شنود و برمی گردد. کوکیلا به خانه برمی‌گردد و می‌نشیند و می‌گوید که آنها گوپی را از دست داده‌اند، زیرا جگی بدون اینکه به او بگوید رفت. مانسی با دکتر تماس می گیرد تا بررسی کند که آیا او آماده کشتن گوپی است یا خیر. او می گوید مردم باید فکر کنند که گوپی خودکشی کرده است و هیچ یک از هم تیمی هایش نباید این نقشه را فاش کنند. دکتر با آن موافقت می کند و پرمیلا از پشت حرف مانسی را قطع می کند و می پرسد که با کی صحبت می کند. مانسی برمی گردد و به او می گوید که در حال برنامه ریزی یک مهمانی غافلگیرکننده برای دوستش است، بنابراین او فقط در مورد آن صحبت می کند.

کوکیلا به خانه برمی‌گردد و می‌نشیند و می‌گوید که آنها گوپی را از دست داده‌اند، زیرا جگی بدون اینکه به او بگوید رفت. مانسی با دکتر تماس می گیرد تا بررسی کند که آیا او آماده کشتن گوپی است یا خیر. او می گوید که مردم باید فکر کنند گوپی خودکشی کرده است و هیچ یک از هم تیمی هایش نباید این نقشه را فاش کنند. دکتر با آن موافقت می کند و پرمیلا از پشت حرف مانسی را قطع می کند و می پرسد که با چه کسی صحبت می کند. مانسی برمی گردد و به او می گوید که در حال برنامه ریزی یک مهمانی غافلگیرکننده برای دوستش است، بنابراین او فقط در مورد آن صحبت می کند.



اورواشی در حال تماشای تصاویر جگی است و وقتی وارد می شود به او فکر می کند. او می پرسد که آیا او قبلاً کار آنها را انجام داده و دختر آنها را نجات داده است. جگی به او می گوید که کار آنها خیلی سخت است و هیچ کس نمی تواند آن را انجام دهد. همه چیز را برای او توضیح می دهد و می گوید که فقط پیش او می ماند و دیگر برنمی گردد. شروان به ویدیا می گوید که باید همه چیز را فراموش کند. ویدیا می گوید که او به اندازه کافی زجر کشیده است، اما این بار، میرا از همه محدودیت ها عبور کرده است. شروان می گوید که حتی او میرا را بخشیده است و او باید همین کار را برای خواهرش انجام دهد. دارم از او به خاطر گفتن چنین حرف خوبی تمجید می کند و از ویدیا می خواهد که میرا را نیز ببخشد. میرا نیز از ویدیا عذرخواهی می کند. ویدیا، در

شروان به ویدیا می گوید که باید همه چیز را فراموش کند. ویدیا می گوید که او به اندازه کافی زجر کشیده است، اما این بار، میرا از همه محدودیت ها عبور کرده است. شروان می گوید که حتی او میرا را بخشیده است و او باید همین کار را برای خواهرش انجام دهد. دارم از او به خاطر گفتن چنین حرف خوبی تمجید می کند و از ویدیا می خواهد که میرا را نیز ببخشد. میرا نیز از ویدیا عذرخواهی می کند. ویدیا در عوض به او می‌گوید که همیشه بدون دلیل او را سرزنش می‌کرده و زمانی که فرزندش را از دست داد سعی می‌کرد پریال را از او ببرد. میرا می‌گوید که عصبانی و ناامید شده بود، بنابراین تمام این کارها را انجام داد. ویدیا می گوید که دیدن او در حالت ناامیدی او را نیز عصبانی کرده و به همان اندازه با او همدردی کرده است.

کوکیلا می گوید که نمی تواند با میرا و ویدیا روبرو شود زیرا نتوانست گوپی را نجات دهد. اما اورمیلا به او می گوید که به لرد کریشنا ایمان داشته باشد و او گوپی را نجات دهد. گوپی می شنود که دکتر در مورد اینکه چطور امشب او را خواهند کشت. او نگران می شود و در همین حین با ورود کارکنان به خدا دعا می کند. او باعث می شود که بیمار دیگر کارمند را نگه دارد و حواس او را پرت می کند تا از اتاق فرار کند. دکتر با تلفن ثابت به مانسی زنگ می زند و به او می گوید که هر چه زودتر به آسایشگاه بیاید. پرمیلا می بیند که بیش از حد لبخند می زند. مانسی به او می گوید که به مهمانی می رود و دیر برمی گردد. کریشنا می آید و از پرمیلا می پرسد که آیا مانسی تمام داروهایش را به موقع مصرف می کند؟ می گوید او را در حال تحسین و خندیدن جلوی آینه دیدم. پرمیلا نگران می شود و با شماره تلفن ثابت تماس می گیرد. دکتر همه چیز را به او می گوید که می خواهد مانسی را وادار کند ببیند که گوپی چگونه آخرین نفس هایش را می کشد. پرمیلا همه چیز را می شنود و به کریشنا در مورد آن می گوید. کارمند می آید و به دکتر می گوید که گوپی دوباره فرار کرده است.